نگاهم کن، ببین یابن الحسن(عج) احوال زارم را
ببین از درد دوری چشمهای اشکبارم را
ببین آقا ز درد دوریت بیخود شدم از خود
غم دوری تو برده ز کف صبر و قرارم را
به مانندم کسی از جام هجرانت ننوشیده
که من عمریست می نوشم غم هجران یارم را
اگر سر زد خطایی از من عذرم را پذیرا باش
ز هجران تو از کف داده ام چون اختیارم را
بدون روی تو دنیا برایم چون جهنم شد
ببین بی روی تو تاریک چون شب روزگارم را
شب و روزم چنان آمیخته شد با هم آقا جان
که گم کردم میان روز و شب، لیل و نهارم را
من آن آئینه ای هستم که گردیدم غبار آلود
بیا و با نگاهی پاک کن گرد و غبارم را
ببین آقا ز درد هجر تو پیوسته می نالم
بیا آقا تسلی ده تو حال ناگوارم را
من آن صفرم که بی رویت پشیزی هم نمی ارزم
اگر باشی کنارم باز یابم اعتبارم را
بهارم بی گل رویت فقط رنگ خزان دارد
گل زهرا(س) بیا تا رنگ و رو بخشی بهارم را
اگر روزی رسیدی و نبودم من در این دنیا
ز گرد کفشهای خود بده زینت مزارم را